تبلیغات
- تاریخ ارسال : 22 اسفند 1391
- بازدید : 268
بازی روزگار (دل نوشته ی پرفسور حسابی)
بازی روزگار را نمی فهمم..... من تو را دوست دارم.... تو دیگری را.... دیگری مرا .... ولی همه ی ما تنهاییم.... انسان عاشق زیبایی نمیشود بلکه انچه عاشقش می شود در نظرش زیباست ... انسان های بزرگ دو دل دارند دلی که درد میکشد و پنهان است و دلی که میخندد و اشکار است ... عشق در لحظه ای پدید می اید و دوست داشتن در امتداد زمان و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است...راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارداز دست برود...انسان چیست؟ شنبه به دنیا می اید . یکشنبه راه میرود. دوشنبه عاشق میشود . سه شنبه شکست میخورد . چهار شنبه ازدواج میکند . پنجشنبه به بستر
مطالب مرتبط
بخش نظرات
.